وقتی شهری تبدیل به ایالت می شود
وقتی شهری تبدیل به ایالت می شود
شانگهای بزرگ بیش از 20 میلیون نفر جمعیت دارد. مکزیکوسیتی و بمبئی هر کدام حدود 20 میلیون نفر دیگر را در خود جای داده است. این شهرها از کل کشورهای جهان بزرگتر شده اند و با سرعت شگفت انگیزی به رشد خود ادامه می دهند. ظهور این شهرها که به عنوان مراکز کلیدی اقتصادی جهان عمل می کنند و درگیر بحث های سیاسی جدی ملی و بین المللی هستند، باعث ایجاد تغییر یا حداقل یک سوال در رابطه آنها با کشورهایی می شود که در آنها هستند.
اکثر شهرهای بزرگ جهان امروز از نظر اقتصادی جدا از دولت-ملت خود عمل می کنند. جریان های اصلی سرمایه گذاری بین المللی در حال حاضر بین شهرهای بزرگ به جای کشورهای بزرگ رخ می دهد: لندن به نیویورک، نیویورک به توکیو، توکیو به سنگاپور.
ریشه این قدرت البته گسترش زیرساخت هاست. مسائل مربوط به اندازه در جغرافیا و شهرهای بزرگ در سراسر جهان این را تشخیص داده اند. آنها برای افزایش سهم بودجه ملی برای ساخت و توسعه یک ساختار حمل و نقل و مسکن جامد برای تأمین جمعیت شهری در حال رشد مبارزه می کنند.
در این، مناظر شهری امروزی یادآور سنت اروپایی دولتهای شهری مانند روم، آتن، اسپارت و بابل است که مراکز قدرت، فرهنگ و تجارت بودند.
در آن زمان، ظهور شهرها باعث افزایش کشاورزی و نوآوری شد. مراکز شهرها ریشه شکوفایی و سعادت نشینی شدند زیرا مردم بیشتر و بیشتر به سمت آنها جذب شدند. در قرن هجدهم، 18 درصد از جمعیت جهان در شهرها زندگی می کردند. در قرن 3 این میزان به 19 درصد افزایش یافت. تا سال 14 این رقم به 2007 درصد افزایش یافت و تخمین زده میشود تا سال 50 به 80 درصد برسد. این افزایش جمعیت طبیعتاً به این معنی بود که شهرها باید بزرگتر شوند و بهتر کار کنند.
تغییر رابطه بین شهرها و کشورشان
امروزه 25 شهر برتر جهان بیش از نیمی از ثروت جهان را تشکیل می دهند. پنج شهر بزرگ هند و چین اکنون 50 درصد از ثروت این کشورها را تشکیل می دهند. انتظار میرود ناگویا-اوزاکا-کیوتو-کوبه در ژاپن تا سال 60 جمعیتی 2015 میلیون نفری داشته باشد و نیروگاه مؤثر ژاپن باشد در حالی که تأثیر مشابهی در مقیاس بزرگتر در مناطق شهری با رشد سریع مانند منطقه بین بمبئی رخ میدهد. و دهلی
در یک برایامور خارجه پاراگ خانا، مدیر ابتکار حکمرانی جهانی در بنیاد آمریکای جدید، در مقاله «چیز بزرگ بعدی: نئومدیوالیسم»، استدلال میکند که این احساس باید بازگردد. او خاطرنشان می کند: «امروزه تنها 40 شهر-منطقه دو سوم اقتصاد جهان و 90 درصد نوآوری آن را تشکیل می دهند. زمانی که شهرهایی مانند هامبورگ و دبی با تشکیل اتحادهای تجاری و ایجاد «مناطق آزاد» در سرتاسر آفریقا مانند آنچه World Ports World در حال ساخت است، دوباره متولد خواهند شد. صندوقهای ثروت مستقل و پیمانکاران نظامی خصوصی را اضافه کنید و واحدهای ژئوپلیتیکی چابک دنیای قرون وسطایی را خواهید داشت.»
از این نظر، شهرها مرتبط ترین ساختار حکومتی روی زمین و پر سکنه ترین باقی مانده اند: پایتخت سوریه - شهر دمشق از سال 6300 قبل از میلاد به طور مداوم اشغال شده است. به دلیل این ثبات، رشد، و بیثباتی اخیر و کاهش اثربخشی دولتهای فدرال پس از فروپاشی اقتصاد جهانی، تمرکز بر شهرها بیش از پیش افزایش یافته است. نحوه محافظت از جمعیت در حال رشد آنها و تمام مسائل اقتصادی و سیاسی که به آن نیاز دارد، به یک مشکل جدی تبدیل می شود.
استدلال این است که اگر سیاستهای ملی - مجموعهای از شیوههایی است که برای بهبود وضعیت اجرا میشوند تمام ملت به جای یک جنبه خاص از آن - تبدیل به یک سد راه برای مراکز شهری در حال رشد مانند تورنتو و بمبئی می شود، پس آیا نباید به همان شهرها اجازه استقلال آنها داد؟
ریچارد استرن، استاد بازنشسته دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه تورنتو و مدرسه سیاست عمومی و حکومت داری، توضیح میدهد که «شهرها برجستهتر هستند، زیرا نسبت به کل کشور، شهرها بسیار پربارتر هستند. آنها به ازای هر نفر بسیار بیشتر از بهره وری کشور تولید می کنند. بنابراین می توانند استدلال کنند که موتورهای اقتصادی کشور هستند.»
در 1993 امور خارجه مقاله ای با عنوان «ظهور دولت منطقه» همچنین پیشنهاد شد که «دولت ملی به واحدی ناکارآمد برای درک و مدیریت جریان های فعالیت اقتصادی که بر دنیای بدون مرز امروزی تسلط دارد، تبدیل شده است. سیاستگذاران، سیاستمداران و مدیران شرکتها از نگاه کردن به «دولتهای منطقه» - مناطق اقتصادی طبیعی جهان - سود میبرند، خواه در داخل یا فراتر از مرزهای سیاسی سنتی قرار بگیرند.
آیا می توان استدلال کرد که اتفاقات زیادی در لندن و شانگهای وجود دارد که یک دولت ملی نمی تواند با توجه کاملی که نیاز دارد به آن رسیدگی کند؟ به طور مستقل، «دولت-شهرها» توانایی تمرکز بر منافع مشترک گوشه ای از جمعیت خود را دارند تا مناطق وسیع تری که در آن قرار دارند.
La امور خارجه مقاله با این ایده به پایان میرسد که «دولتهای منطقه با مقیاسهای کارآمد مصرف، زیرساختها و خدمات حرفهای خود، راههای ورود ایدهآلی به اقتصاد جهانی ایجاد میکنند. اگر اجازه داده شود بدون دخالت غیورانه دولت، منافع اقتصادی خود را دنبال کنند، رونق این مناطق در نهایت سرریز خواهد شد.»
با این حال، پروفسور استرن تأکید میکند که مفهوم دولت-شهر «جالب است که درباره آن فکر کنیم، اما واقعیتی فوری نیست»، عمدتاً به این دلیل که آنها از نظر قانون اساسی محدود هستند. او نشان می دهد که چگونه بخش 92 (8) قانون اساسی کانادا می گوید که شهرها تحت کنترل کامل استان هستند.
استدلالی وجود دارد که می گوید تورنتو باید به استان تبدیل شود زیرا منابع کافی از استان یا حتی دولت فدرال که برای عملکرد خوب به آن نیاز دارد را دریافت نمی کند. پروفسور استرن توضیح می دهد که در واقع، خیلی بیشتر از چیزی که دریافت می کند، پس می دهد.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد شهرها قادر به انجام کارهایی هستند که دولت های ملی در سطح محلی انجام نمی دهند یا نمی توانند انجام دهند. معرفی مناطق ازدحام در لندن و مالیات چربی در نیویورک دو نمونه از این دست هستند. C40 Cities Climate Leadership Group شبکه ای از کلان شهرهای جهان است که برای کاهش اثرات گرمایش جهانی اقدام می کنند. حتی در تلاش برای تغییر آب و هوا، شهرها نقش محوری تری نسبت به دولت های ملی ایفا می کنند.
محدودیت های شهرها
پروفسور استرن میگوید، با این حال، شهرها همچنان «محدود به شیوههایی هستند که قوانین اساسی و قوانین خود را در اکثر سیستمهای جهان سازماندهی کردهایم». او نمونهای از قانون شهر تورنتو در سال 2006 را ارائه میکند که به تورنتو قدرتهای خاصی میدهد که نداشت، مانند توانایی اخذ مالیاتهای جدید به منظور کسب درآمد از منابع جدید. اما از سوی مقامات استانی رد شد.
پروفسور استرن می گوید: «ما باید یک سیستم حکومتی متفاوت و توازن متفاوتی از قوانین و مسئولیت ها داشته باشیم تا [دولت-شهرها وجود داشته باشند]». او اضافه می کند که «این ممکن است اتفاق بیفتد. شهرها هر لحظه بزرگتر و بزرگتر می شوند، اما «وقتی این اتفاق بیفتد، جهان متفاوت خواهد شد. شاید شهرها کشورها را تصاحب کنند. شاید منطقی تر باشد.»
توجه به این نکته ضروری است که امروزه شهرهای مستقل بخشی از سیستم جهانی هستند. واتیکان و موناکو شهرهای مستقلی هستند. هامبورگ و برلین شهرهایی هستند که ایالت هم هستند. سنگاپور شاید بهترین نمونه از یک منطقه-دولت مدرن باشد، زیرا در چهل و پنج سال، دولت سنگاپور توانسته است با علاقه شدید به چارچوبهای سیاستی مناسب، یک شهر بزرگ را با موفقیت شهرسازی کند. امروزه مدل ایالت شهری را ارائه می دهد که بالاترین استاندارد زندگی را در آسیا برای جمعیت های فرهنگی متنوع خود ایجاد کرده است. 65 درصد از کل جمعیت آن به اینترنت دسترسی دارند و بیستمین اقتصاد بزرگ جهان با ششمین بالاترین تولید ناخالص داخلی سرانه است. موفقیتهای نوآورانه بزرگی در طرحهای سبز مانند پارکهای اکو و مزارع شهری عمودی به دست آورده است، به طور مرتب شاهد مازاد بودجه بوده و چهارمین میانگین طول عمر در جهان است.
سنگاپور بدون محدودیت توسط روابط ایالتی و فدرال و قادر به پاسخگویی به نیازهای فوری شهروندان خود، این امکان را برای شهرهایی مانند نیویورک، شیکاگو، لندن، بارسلونا یا تورنتو ایجاد می کند تا در یک جهت حرکت کنند. آیا شهرهای قرن بیست و یکم می توانند مستقل شوند؟ یا سنگاپور استثنایی خوشایند است که از تنشهای قومی بزرگ بیرون کشیده شده و تنها با موقعیت جزیرهاش امکانپذیر است؟
ما بیشتر و بیشتر درک می کنیم که آنها چقدر در زندگی فرهنگی و زندگی اجتماعی و زندگی اقتصادی ما مهم و مهم هستند. ما باید به آنها توجه بیشتری داشته باشیم، اما فکر نمیکنم هیچ سطح دولتی سطح بالاتری به آنها اجازه دهد.»
شاید به این دلیل باشد که کلان شهری مانند تورنتو یا شانگهای نقطه کانونی یک مرکز ملی پویا از لحاظ اقتصادی است. بنابراین، به عنوان یک واحد بسیار مفید، کاربردی و معنادار در حوزه ملی عمل می کند. بدون این کلانشهر مرکزی، بقیه استان و حتی خود ملت ممکن است به یک باقیمانده تبدیل شوند.