چین، چین، چین: شبح کمونیستی یا دموکراسی رو به رشد؟
چین، چین، چین: شبح کمونیستی یا دموکراسی رو به رشد؟
چین بد نیست
در عوض میتوانید همان صحنه را با پرچم آمریکا و خط افق شیکاگو تصور کنید. چین سرزمین کشاورزان برنج با کلاه های حصیری مخروطی کمیک نیست. این سرزمین کمونیستهای لنینیستی نیست که به دنبال نابودی جهان آزاد هستند. بیشتر غربیها نمیدانند که شانگهای یا پکن مانند پاریس یا لندن در دوران انقلاب صنعتیشان، زمینهای بایر پر از دود نیستند. حزب کمونیست چین کنترل شدیدی بر رفتار شهروندان خود و همچنین قرار گرفتن آنها در معرض آزادی بیان و رسانه ها حفظ می کند، اما مردم چین نیز مانند هر کس دیگری خواهان آزادی و فرصت هستند. آنها تا حد زیادی وفادار می مانند، بله، بر اساس ترس، اما بیشتر بر اساس این واقعیت است که حکچ در پیشروی توسعه فوقالعاده موفق بوده است. به هر حال، 680 میلیون چینی از سال 1981 تا 2010 از فقر شدید بیرون کشیده شدند. موفقیت. اما آزادسازی به آرامی اما مطمئناً در راه است.
قلب و ذهن
چین در دو جهت حرکت میکند و پیشبینی اینکه کدام طرف در نهایت پیروز میشود، میتواند گیجکننده باشد. مانند همه چیز در مورد آینده، هیچ راهی برای دانستن قطعی وجود ندارد. آنها یک اقتصاد شدیداً برنامه ریزی شده با نرخ بالای یارانه های دولتی را حفظ می کنند، اما همچنین دریچه ها را به روی سرمایه گذاری داخلی و بین المللی و مقررات زدایی از صنعت با سرعت بی سابقه ای باز می کنند.
میراث مائو در حال مرگ است. از زمان مرگ او و انقلاب اقتصادی دنگ شیائوپینگ در سال 1978، تخریب لیبرالیسم و نفوذ غرب در جریان انقلاب فرهنگی شروع به معکوس کرد. چین، به نام کمونیست، در واقع از خود ایالات متحده سرمایه داری دوست تر است. تا در این مورد به شما ایده بدهم واقعیت50 نفر از ثروتمندترین نمایندگان کنگره آمریکا 1.6 میلیارد دلار ثروت دارند. ثروت 50 نماینده چینی در کنگره ملی خلق 94.7 میلیارد دلار است. در چین قدرت سیاسی و پول بسیار بیشتر در هم تنیده شده اند و از بالا به پایین خویشاوندگرایی نام بازی است. به این ترتیب، حکچ درگیر رقصی ظریف است تا ثروت خود را افزایش دهد، نئوامپریالیسم غربی و رسانههای فرهنگی را خفه کند و در عین حال ادغام با بازارهای جهانی و نهادهای بینالمللی را تشویق کند.
حکچ با چسبیدن به قدرت مرکزی، به طور هدفمند به عقبنشینی چین ادامه میدهد. آنها به طور هدفمند از اجرای کلید اقتصادی غفلت کرده اند اصلاحات برای جریان آزاد سرمایه، قابلیت تبدیل ارز، ایجاد موسسات مالی خارجی، رقابت در بخش بانکی و سهولت سرمایه گذاری و انجام تجارت. این ممکن است قهقرایی به نظر برسد، اما تقریباً هر کشوری با یک داستان موفقیت توسعهای، با انزوا از اقتصادهای خارجی آغاز شد، که از توسعه سریعتر جلوگیری میکند تا پایگاه صنعتی خود را بسازند. این به آنها اجازه می دهد تا زمانی که در داخل کشور به اندازه کافی قوی هستند تا از سوء استفاده نشوند، از نظر اقتصادی باز شوند.
همچنین این ایده وجود دارد که هرچه اقتصاد چین بیشتر توسعه یابد طبقه متوسط رو به رشد آن بیشتر تقاضای سیاسی خواهد کرد نمایندگی، انتقال دموکراتیک را تحریک می کند. بنابراین، آنها باید آن را آهسته و ایمن بازی کنند. در این مرحله، هیچ کس نمی تواند دموکراسی را به چین تحمیل کند، زیرا این امر تنها باعث واکنش ناسیونالیستی می شود. اما بسیاری از شهروندان و مردم آن در سراسر جهان در مورد اصلاحات مثبت با صدای بلندتر می شوند. در حال انجام است مبارزه شهروندان چینی برای حل و فصل فساد، نقض حقوق بشر و ناآرامی های اجتماعی در داخل کشور خود متوقف نمی شوند. آتش خیلی وقت پیش روشن شده بود و شتاب آن خیلی قوی است.
قتل عام میدان تیان آن من در سال 1989 به جهان نشان داد که مردم چین در قلب خود آزادی دارند. با این حال، امروز، در حالی که همه آن روز سرنوشتساز را به یاد میآورند که دنگ موافقت کرد تانکها را فراخواند، آنها به طور جمعی تصمیم میگیرند آن روز را فراموش کنند. این تا حدودی به دلیل ترس از دولت است، اما بیشتر به این دلیل است که آنها فقط میخواهند به پیشرفت ادامه دهند و بر پیشرفت تمرکز کنند. حداقل این تصوری بود که من در سفر کردم و به مدت 3 ماه در پکن و روستاهای خارج از شانگهای و چنگدو تدریس کردم. برخی می گویند که چین است پسرفت بازگشت به دوران مائو و کشتار. اخبار عمومی هنوز فقط از یک منبع می آید: دوربین مدار بسته. فیسبوک، توییتر و یوتیوب همگی مسدود هستند. اینستاگرام هم اکنون مسدود شده است، بنابراین دموکراسی هنگ کنگ اعتراض تصاویر پخش نمی شود در کوتاه مدت، آزادی بیان و مخالفت علیه حزب بیش از پیش تعطیل می شود، این درست است و سرکوب سیستماتیک رقبای سیاسی شی جین پینگ به عنوان یک فساد پنهان می شود. پالایش. اما این سختگیری این موضوع را ثابت میکند - این یک واکنش ارتجاعی به یک جمعیت آزادکننده است.
اگر چین خواهان مشروعیت و رهبری بینالمللی باشد، که میخواهد، دولت آنها چارهای جز این نخواهد داشت که در نهایت نمایندهتر شود. با این حال، واگذاری اقتدار مرکزی از حزب، رژیم را بیشتر خواهد کرد اسیب پذیر و مستعد پرخاشگری است. احتمال جنگ برای یک دولت دموکراتیک بیشتر می شود زیرا نخبگان رژیم استبدادی در قدرت مستأصل تر می شوند. چین بسیار بزرگ است، و رشد اقتصادی اجتنابناپذیر پیشبینیشده به دلیل بزرگی آن، نیروهای بیثباتکننده دموکراسیسازی را به وجود میآورد. بنابراین، ایالات متحده به جای تداوم یک چرخه باطل جنگ، بر طراحی این گذار تمرکز خواهد کرد و چین را در سیستم بین المللی هنجارها گنجانده است. در درازمدت، آزادی ارتباطات و بیان در داخل و بین ملتها افزایش مییابد تا تفاوتهای بین ساختارهای قدرت کاملاً متضاد را آشتی دهد. هیچ کس خواهان جنگ بین قدرتمندترین و نظامی ترین کشورهای تاریخ نیست، به ویژه چین، زیرا آنها می دانند که شکست خواهند خورد.
دموکراسی هنگ کنگ
هنگ کنگ، منطقه اداری ویژه چین با حس هویت مستقل (مردم هنگ کنگ دقیقاً با ساکنان اصلی کنار نمی آیند)، در خط مقدم آزادسازی چین قرار دارد. در حال حاضر، فریاد آن برای دموکراسی واقعی چندان امیدوارکننده به نظر نمی رسد. پس از صحبت با یکی از رهبران برجسته دانشجویان بینالمللی که مایل بود نامش فاش نشود، به نظر میرسید که علیرغم سنت هنگکنگ مبنی بر دفاع از حقوق بشر و تعیین سرنوشت، جنبش آن در حال حاضر به قدری از هم گسیخته است که نمیتواند مؤثر واقع شود.
مهم است که دولت های سرمایه داری دموکراتیک در غرب از این بچه های کوچک دفاع کنند. متأسفانه، بریتانیا زحمت حمایت از انقلاب چتر سال 2014 را به خود نداده است یا چین را در قبال توافق چین و بریتانیا در سال 1984 پاسخگو نمیداند، که تصریح میکرد پس از تحویل، هنگکنگ باید سرمایهدار قبلی خود را حفظ کند و «سوسیالیست» چین را تمرین نکند. اگرچه حکچ در سالهای اخیر کنترل مؤثر خود را بر انتخابات هنگکنگ تثبیت کرده است، اما به نظر میرسد که آنها به قدری علاقهمند به حفظ مشروعیت بینالمللی هستند که به مردم هنگکنگ اجازه دادهاند بخش قابل توجهی از طرفداران خود را انتخاب کنند.دموکراسی صداها در دولت